دلم از شب گریه ها پر است
دلم سخت گرفته از آسمان که باز دوباره پر ز ابرهاست
خورشید هم این روزها دیگر لبخند ندارد
مثل دل کوچک من پر ز غصه هاست
رهسپار روزهای دیرینم گشتم :
ساده بودم
شوقی کودکانه در سر
و آتشی جانسوز بر دل
و ...
اما امروز
کوله باری از خاطره دارم
سودایی در سر
و زخمی بر دل