-
نشکن
سهشنبه 6 آبانماه سال 1393 21:49
نشکن این اینه امیدم را من به بزم ارامش میهمانم اما در انزوای خود به سکوت دعوت دارم
-
این روزهای من
جمعه 21 شهریورماه سال 1393 17:35
این روزها انقدر از نوشتم فاصله گرفتم که دیگه حس میکنم با واژه ها بیگانه ام یادمه یک روزهایی بود که صفحه صفحه تو دفترم می نوشتم و شوق نوشتن بود که منو از خواب بیدار میکرد و با یک دفتر تو آغوشم میخوابیدم اما این روزها انگار که هیچی یادم نمیاد رقص واژه هابرام دیگه رنگی نداره سمفونی شعرها هم منو بی تاب خودش نمیکنه منی که...
-
خورشید و باران
جمعه 2 خردادماه سال 1393 01:51
دلم از شب گریه ها پر است دلم سخت گرفته از آسمان که باز دوباره پر ز ابرهاست خورشید هم این روزها دیگر لبخند ندارد مثل دل کوچک من پر ز غصه هاست
-
من تورا اینگونه یافته ام...
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1393 14:14
دلم در پی دلدار است و آشیانه ام اسیر طوفان در پی آرامش می گردم و تنها نصیبم در این سرگردانی ها شکسته شدن بال های احساسم است نه توان مبارزه با دل را دارم و نه پرواز از آشیان را سبکبال به موج طوفان افتاده ام مرهمی از این گردباد نیست چنان در هیاهوی باد پیچ و تاب می خورم که فریادم به آسمان هم نمی رسد چه سودایی در جانم گر...
-
فرداها ...
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1393 17:24
یخ میکنم و به خود می پیچم از سرما ، دلگیرم از آدم ها قلبم میان سینه می گیرد، از این بی تفاوت بودن ها خسته و نگران از فردا، در تکاپوی این روزها می دهم به خود امید و نوا، که مرا خواهد دید خدا در میان آدم ها من ملول و خسته نمی مانم در میان این دنیا چون به خود می بینم شوق رسیدن به بهترین ها
-
من میمانم باز ...
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1393 00:57
میدانم تو نمی مانی این منم که می مانم و اندوه روزهای نفس کشیدنم
-
تکرار و تکرار و ...
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 16:29
وقتی تمام زندگیت پر می شه از دوراهی ها ... وقتی که درونت پر میشه از سوال های بی جواب ... وقتی شب ها آسودگی میشه واست یک رویا ... اونوقته که آرزوت میشه روزهای پر تکرار و تکرار و تکرار ...
-
میابی ...
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 15:59
کوله بارت را بر میداری و میروی آنقدر دور که نسیم هم دستانش به آسمانش نمی رسد بعد مینشینی و او را صدا میزنی خون بر دل داری و اشک از دیده روان میداری سرگذشت روزها را باخود مرور میکنی و یکجا میابی اویی را که نیافته بودی میابی و میخوانیش به عشق
-
صدام کردی
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 00:02
تو از متن کدوم رویا رسیدی که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد که از رنگ صدات دریا شکفتو نگاه من پر از رنگین کمون شد تو از خاموشی دلگیر رویا صدام کردی صدام کردی دوباره صدا کردی منو از بغض مهتاب از اندوه گل و اشک ستاره صدام کردی صدام کردی نگو نه اگر چه خسته و خاموش بودی تو بودی و صدای تو صدام زد اگرچه دور و ظلمت پوش بودی تو...
-
سکوت ...
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1393 01:22
و باز هم سکوت این روزها همه در سکوت باید بود و سکوت ...
-
برای یک دوست
پنجشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1393 16:02
چقدر سخت است بدست آوردن خوشبختی ، در صورتی که باید ببخشی آنچه را میدونی با اون خوشبختی. سخته تحمل کن بالاخره روزگار تاس خوبشم برات میریزه فقط صبر داشته باش صبر ...
-
ل............
پنجشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1393 15:48
لب ... لبخند کجاست؟ آه باز در میان خاطرات... این من و این تو و لحظه ها... باز هم تو مرا ...
-
باز هم نیامدی ...
پنجشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1393 00:06
چشم بر راه داشتم تا خاک قدم هایت را سرمه چشمانم کنم آه باز هم نیامدی من اینجا در میان دلواپسی اسیر و باز هم نیامدی خاک بر چشمانم نشست باز هم نیامدی این چه نشستن چه بریدن بود باز هم نیامدی
-
شب آرزوها
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 20:51
اعمال شب آرزوها گفتم شاید دوستانی مثل من دوست داشته باشند بدونن چیه ((اعمال شب لیله الرغائب)) آن چنانست که روز پنجشنبه اول آن ماه را روزه میداری چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز میگذاری هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا انزلناهُ و دوازده مرتبه قُل...
-
عاشقی ...
شنبه 6 اردیبهشتماه سال 1393 13:41
عاشقی عاشقانه دیگر مفهوم این نانوشته درد را نمی فهمم
-
این روزها ....
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 10:02
این روزها دلتنگم دلتنگ روزهایی که تو نیامدی و من چشم بر در مانده اشک میریختم دلتنگ خنده های از ته دل که با ندیدنت پوسید دلتنگ لحظاتی که امید برگشتنت بود اما حالا چه فقط منم و این سیاهی من و دیگر نداشتنت
-
بهار...
شنبه 16 فروردینماه سال 1393 00:18
دلم این روزها مثل بهار شده بیتاب و بیتاب و اما باز بارانی ....
-
کجایی تو .......
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 23:44
جانم را می گیرد لحظه های تنهایی آنجا که صدایت آرامشگر افکارم و است و اما ناگهان دیگری با فریادش این رویا را بر هم می زند کجایی تو با آن آرامش اهورایی
-
در میان پاییز درخشان ...
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 23:25
در هیاهوی برگ های پاییزی در میان گرد و خاک خیابان در مسیر بادهای رقصان فکر من چرخ می خورد چه آسان شوق و شورم در این احوال گشته بازی با خش خش برگ ها آن فتادگان بر کف خیابان که درخت ها را نموده اند عریان در پس کوچه های پاییزی دل من می تپد در این میان شاد و خرم و لرزان از هیاهوی این زمستان می خورم سرمای سخت زبادها در...
-
تلخ و شیرین من ....
جمعه 14 تیرماه سال 1392 15:44
با تو بودن رویای شیرین من است ، اما ... حقیقت تلخ جدایی توست در سرم
-
زنده باد زندگی
جمعه 1 دیماه سال 1391 19:06
زنده باد زندگی زنده باد آدم برفی که از حضور خورشید شرم کرد
-
رهسپار...
شنبه 28 مردادماه سال 1391 03:28
رهسپار روزهای دیرینم گشتم : ساده بودم شوقی کودکانه در سر و آتشی جانسوز بر دل و ... اما امروز کوله باری از خاطره دارم سودایی در سر و زخمی بر دل
-
وقتی که ..
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 02:56
وقتی که حقایق آشکار می گردد، ... وقتی که حقایق آشکار می گردد، زندگی با تمام زیباییش رنگ می بازد و نفس کشیدن سخت می گردد، دو راهی ها پدید می آید و چله نشینی ها به خاطر هجوم می آورد، رویاهای پیش روی در هم شکسته می شود، تمامی آرزوها بر باد می رود و تنها چیزی که باقی می ماند، قلبی است که آزرده خاطر و شکسته و زخمی است که...
-
دلگیرم و دلگیر ...
شنبه 21 مردادماه سال 1391 02:36
دلگیرم از نازکی احساس که زخم های فرود آمده بر قلبم را یارای مقاومت نیست.
-
ای آشنای دور
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 21:55
لبالب از غمم، جویبار روانی بر روی دارم، شکسته در ثانیه های رفتنت پرو بال میزنم. ای آشنای سالیان دور نظری بر گذران روزگارم کن.
-
دلتنگی ...
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 05:39
دلتنگی امان لحظه هایم رابریده که آزادانه در هوای روزهایم پرواز می کند.
-
دل دل میزنم ...
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 06:10
دل دل میزنم هجوم هوا را با اشتیاق به سینه ام فرو میدهم تا رهایی یابم و زندگانی را در آغوش بفشارم
-
کاش...
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 04:51
کاش یارای باورم بود لحظه های نبودنت
-
نفس نفس می زنم ...
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 00:13
نفس نفس میزنم خاطرات زیبای با تو بودن را ، شاید که دمی بیاسایم در روزگاران نه چندان دور.
-
صدایت زدم ..
شنبه 7 مردادماه سال 1391 01:56
در گریز از لحظه ها ی نبودنت و در امتداد جاده های تنهایی صدایت زدم ، انعکاس سکوت در ذهنم پیچید و صدایی مبهم که فریاد جدایی را می سرود.