نقش دل

دل تنگی هایم

نقش دل

دل تنگی هایم

برای یک دوست


چقدر سخت است بدست آوردن خوشبختی ، در صورتی که باید ببخشی آنچه را میدونی با اون خوشبختی.


سخته


تحمل کن


بالاخره روزگار تاس خوبشم برات میریزه فقط صبر داشته باش


صبر

...

ل............

لب ... لبخند کجاست؟


آه باز در میان خاطرات...


این من و این تو و لحظه ها...


باز هم تو مرا ...

باز هم نیامدی ...


چشم بر راه داشتم تا خاک قدم هایت را سرمه چشمانم کنم


آه باز هم نیامدی


من اینجا در میان دلواپسی اسیر


و باز هم نیامدی


خاک بر چشمانم نشست


باز هم نیامدی


این چه نشستن چه بریدن بود


باز هم نیامدی

عاشقی ...


عاشقی
      عاشقانه
              دیگر مفهوم این نانوشته درد را نمی فهمم

این روزها ....

این روزها دلتنگم


دلتنگ روزهایی که تو نیامدی و من چشم بر در مانده اشک میریختم


دلتنگ خنده های از ته دل که با ندیدنت پوسید


دلتنگ لحظاتی که امید برگشتنت بود


اما حالا چه فقط منم و این سیاهی


من و دیگر نداشتنت