باز هم هوای ابری دلم گرفته و بارونیه
شب گریه های من باز هم هوای تو را دارد.
صفحه های کتاب ها ناخوانا شده اند ،
انگار که حرفی آشنا برای من ندارند ،
....
از برم عبور میکنند و نقش دل را می نگرند ، گریزی از سکوت نیست
دل می شکند،
بی صدا،
به همین سادگی