چشم بر راه داشتم تا خاک قدم هایت را سرمه چشمانم کنم
آه باز هم نیامدی
من اینجا در میان دلواپسی اسیر
و باز هم نیامدی
خاک بر چشمانم نشست
باز هم نیامدی
این چه نشستن چه بریدن بود