برای من نوشته / گذشته ها گذشته / تمام قصه هام هوس بود / برای او نوشتم / برای تو هوس بود / ولی برای من نفس بود / کاشکی خبر نداشتی / دیونه نگاتم / یه مشت خاک ناچیز / افتاده ای به زیر پاتم / کاشکی صدای قلبت / نبود صدای قلبم / کاشکی نگفته بودم / تا وقت جون دادان باهاتم / نوشته هرچه بود تموم شد / نوشتم عمر من حروم شد / نوشته رفته ای زیادم / نوشتم شمع رو به بادم / نوشته در دلم هوس مرد / نوشتم دل توی قفس مرد /کاشکی نبسته بودم / ندگیمو به چشمات / کاشکی نخورده بودم / به سادگی فریب حرفات / لعنت به من که آسون / به یک نگات شکستم / به این دل شکسته / راه گریز رو ساده بستم...
راز را بشنوی و لال بمیری سخت است
باغ را حس کنی و کال بمیری سخت است
پا به پا، مثل درختان به پاییز دچار
سال ها باشی و هر سال بمیری سخت است
در دل دشت و یا کنج قفس... هر دو یکیست
هر کجا در هوس بال بمیری سخت است
کوه باشید و یا کاه چه فرقی دارد؟!
زیر خرواری از آمال بمیری سخت است
در پی وعده دیدار پس از عمری عشق
کوچه را طی کنی و قال بمیری سخت است.
رضا کرمی
برای من نوشته / گذشته ها گذشته / تمام قصه هام هوس بود / برای او نوشتم / برای تو هوس بود / ولی برای من نفس بود / کاشکی خبر نداشتی / دیونه نگاتم / یه مشت خاک ناچیز / افتاده ای به زیر پاتم / کاشکی صدای قلبت / نبود صدای قلبم / کاشکی نگفته بودم / تا وقت جون دادان باهاتم / نوشته هرچه بود تموم شد / نوشتم عمر من حروم شد / نوشته رفته ای زیادم / نوشتم شمع رو به بادم / نوشته در دلم هوس مرد / نوشتم دل توی قفس مرد /کاشکی نبسته بودم / ندگیمو به چشمات / کاشکی نخورده بودم / به سادگی فریب حرفات / لعنت به من که آسون / به یک نگات شکستم / به این دل شکسته / راه گریز رو ساده بستم...
از دست رفته ایم
یا از دست داده ایم...؟!
فرقی نمیکند!
ما هردو
بازمانده های دست های نگرفته ایم...
زینب فرخیان
ما گمشده در روزهای بی کسی
به انتظار تقدیر
سرنوشت
نشسته ایم